۲-۳-۴–سبب شناسی اضطراب
عواملی که سبب ایجاد و حالت اضطراب شخص میشوند و به دو دسته کلی تقسیم میشوند: گروه اول، آن دسته عواملی هستند که با اثرگذاری بر روی ساختمان بدن و جسم، موجب اضطراب میگردند، گروه دوم؛ عواملی که برخاسته از طرز تفکر و بینش فرد است و سبب اضطراب درونی میگردد.
گروه اول : عوامل جسمی و فیزیکی ،
۱- کم کاری یا پرکاری تیروئید[۶۹]
۲- نزول شدید قند خون[۷۰]
۳- پرکاری مرکز غده فوق کلیوی
۴- افزایش هورمون کورتیزول
۵- مسمومیت با داروهای محرک
۶- قطع ناگهانی این داروها
الف) الکل
ب ) مسکنها :
بسیاری که از اضطراب رنج میبرد، در اولین گام باید اطمینان حاصل گردد مبنی بر اینکه اضطراب او مربوط به داروها نباشد؛ چرا که قطع ناگهانی برخی داروها منجر به اضطراب های شدید میگردد، از جمله قطع داروهایی از گروه آرامبخشها، خوابآورها و باربیتوراتها.
۷- تومورهای مغزی، در مواردی ممکن است عامل به وجود آورنده اضطراب باشد، به خصوص تومورهای حوالی بطن سوم.
۸- بیماریهای مزمن انسداد ریه ها
۹- مسمومیت با فلزات سنگین
۱۰- بعضی از انواع صرع مربوط به ابتلاء دیانسفال
۱۱- عدم تحمل قرص آسپرین( معانی، ۱۳۷۰، ص ۱۴).
گروه دوم؛ داشتن افکار نامعقول، اصرار فرد بر اینکه ؛
۱- چنان چه امور بر وفق مراد نباشند، نهایتاًً به بدبختی فرد ختم میشود.
۲- اعتقاد فرد به اینکه، برای کسب احساس ارزشمندی باید از تمامی جهات کامل و بی نقص باشد.
۳- اعتقاد فرد بر اینکه تجارب گذشته به طور مطلق بر رفتار تأثیر میگذارد.
۴- اعتقاد فرد بر اینکه عوامل خطرناک بیرونی وجود داشته و فرد باید از بروز آن ها جلوگیری کند(شفیع آبادی، ۱۳۷۲، ص ۱۱).
۲-۳-۵-نظریه های اضطراب
۲-۳-۵- ۱-مفهوم اضطراب از دیدگاه الیس
الیس ترس و اضطراب را به شیوه ی خاص خود توجیه میکند. درنظر او ترس عبارت است از دنبال کردن عقیده یا نگرش و یا حملات به درون افکنده شده . ترس حالتی پیشگیرانه داد و شامل این عقیده و آگاهی ذهنی است که اول چیزی یا شخصی خطرناک وجوددارد ثانیاًً ممکن است در مقابل آن چیز خطرناک از خود محافظت کرد ترس ممکن است طبیعی و عملی باشد و فرد را قادر کند که با موقعیت برخورد مناسبی داشته باشد اضطراب کاملاً با ترس تفاوت دارد شامل عقیده سومی هم می شودو این عقیده سوم آن است که چون فرد احساس بی کفایتی و بی ارزشی میکند نمی تواند با خطراتی که تهدیدش میکنند به نحو رضایت بخشی مواجه شود و در نتیجه برای نجات خود کاری انجام دهد . به عیارتی دیگر در حالت اضطراب فرد درباره خود به ارزشیابی بسیار بدبینانه ، منفی بافانه و اخلاقی دست می زند و توان مقابله و مواجه با مشکل و حل و فصل آن را از خود سلب میکند این اضطراب و اختلالاات عاطفی را نتیجه طرز تفکر غیر منطقی و غیر عقلانی میداند به نظر او ، افکار ، عواطف کنشهای متفاوت و جداگانه ای نیستند و از این رو تا زمانی که تفکز غیر عقلانی ادامه دارد اختلالات عاطفی نیز به قوت خود باقی خواهند ماند . انسان به وسیله اشیاء خارجی مضطرب و برآشفته نمی شود بلکه دیدگاه و تصوری که او از اشیاء دارد موجب نگرانی و اضطراب میشوند(شفیع آبادی ، ۱۳۸۵)
الیس اضطراب و اختلالات رفتاری را زاده طرز تفکر خیالی و بی معنی انسان میداند به همین دلیل وجود چند اعتقاد را در ذهن فرد غیر منطقی میداند که اهم آن را برمی شمریم .
-
- اعتقاد فرد به اینکه لازم و ضروری است که همه افراد دیگر جامعه او را دوست بدارند و تعظیم و تکریمش کنند .
-
- اعتقاد به اینکه لازمه ی احساس ارزشمندی وجود حداکثر سیانت کمال و فعالیت شدید است .
-
- اعتقاد فرد بر اینکه گروهی از مردم بد، شرور و بدذات هستند . باید به شدت تنبیه و خدمت شوند.
-
- اعتقاد فرد اینکه اگر وقایع و حوادث آن به طور نباشد که او میخواهد نهایت نارحتی و بیچارگی به بار میآید و فاجعه آمیز خواهد بود.
-
- اعتقاد فرد به اینکه بدبختی و عدم خشنودی او به وسیله عوامل بیرونی به وجود آمده است انسان توانایی کنترل غم و اندوه و اختلالات عاطفی خود را ندارد و یااین که توانایی اش در این زمینه اندک است .
-
- اعتقاد فرد به اینکه چیزهای خطرناک و ترس آور موجب نهایت نگرانی میشوند و فرد همواره باید کوشا باشد تا امکان به وقع پیوستن آن ها را به تأخیر بیندازد .
-
- اعتقاد فرد به اینکه اجتناب و دوری از بعضی از مشکلات زندگی و مسولیت های شخصی برای فرد آسانتر از مواجه شدن با آن ها است .
-
- اعتقاد فرد به اینکه فرد باید متکی به دیگران باشد و بر انسان قوی تر دیگری تکیه کند .
- اعتقاد فرد به اینکه تجارب و وقایع گذشته و تاریخچه زندگی تعیین کننده مطلق رفتار کنونی هستند و ااثر گذشته را تعیین رفتار کنونی به هیچ وجه نمی توان نادیده انگاشت.
۱۰- اعتقاد به اینکه انسان در مواقع مشکلات و اختلالات رفتاری دیگران کاملاٌ برآشفته و محزون شود.
۱۱- اعتقاد فرد به اینکه برای هر مشکلی همیشه یک راه حل درست و کامل و فقط یک راه حل وجود دارد و اگر انسان بدان دست نیابد بسیار وحشتناک و فاجعه آمیز خواهد بود .( لشکری پور و همکاران،۱۳۸۵).
۲-۳–۲-نظریه های زیست شناختی اضطراب
البته تردیدی نیست که همراه با اضطراب یک فرایند زیست شناختی نیز وجود دارد. اما پرسشی که به میان میآید این است که در بحث از سبب شناسی اضطراب، آیا این فرایند بعداز مکانیسمهای روانشناختی اولیه قرار میگیرد یا آن که تجربه های متفاوت افراد از اضطراب صرفاً مبین ساخت زیست شیمیایی و کارکرد مغزی متفاوت آن ها است. به منظور درک پیچیدگی مغز و فرآیندهای زیست شیمیایی همراه با اضطراب، نخست لازم است بحث مختصری پیرامون مبانی کالبدشناسی عصبی داشتهباشیم. میتوان مغز را تقریباً به سه ناحیه تقسیم کرد : ناحیه بسیار پیشرفته پیش مغز[۷۱]، که مرکز هوش و استدلال است، میان مغز[۷۲] یا سیستم لیمبیک به ویژه بادامه[۷۳] که در فرآیندهای هیجانی دخالت دارد.سومین ناحیه، مغز پسین[۷۴] است که در تعادل حیاتی نقش دارد. این ناحیه شامل هیپوتالاموس و غده هیپوفیز است و این ساختارها هستند که در پاسخ های زیست شناختی اضطراب و فشار روانی اهمیت ویژهای دارند( پاول و اندایت، ۱۳۷۸).