در دیدگاه اسلام، انسانی که به خدا تمسّک میکند و او را محور نیّات و گرایشها و افعال خود قرار میدهد، به هر اندازه و میزان که در این امر توفیق یابد، از قدرت و توانایی بیشتر و اراده قویتری برخوردار میگردد. در منطق دین، تمسک به غیر خدا به معنای تضعیف گرایشهای باطنی (که موجب رشد و تعالی انسان میشود) است (قائمی امیری، ۱۳۸۶).
بنابرین یگانه داروی سستی، توکل بر خدا است که این دارو تنها در دست مؤمنان است. «و علی الله فلیتوکل المؤمنون» (توبه، ۵۱)؛ توکل بر خداوند، عامل پیروزی است. دلیل توکل ما بر خداوند نیز، علم مطلق او بر همه چیز است (قرائتی، ۱۳۸۳).
«وسع ربنا کل شیء علما علی الله توکلنا» (اعراف، ۸۹)؛ او پروردگار ماست و به مسائل ما آگاه است و ما بر او توکل میکنیم.
زندگی در این جهان، سراسر سختی و رنج است، نمیتوان کسی را یافت که در زندگی هیچ سختی و رنجی نداشته باشد. فقیر و غنی، هر یک، در زندگی خود، با سختیهایی مواجهاند. در بعضی از روایات، توکل، مایه آرامش و آسانی سختیها معرفی شدهاست. در این زمینه حضرت علی(ع) میفرمایند: «لیس لمتوکل عناء»؛ برای انسان متوکل، سختی و رنجی در کار نیست (محمدی ری شهری، ۱۳۷۷).
انسان اگر صرفاً به امور مادی توجه کند، در رویارویی با مشکلات به سادگی دست از عمل میکشد و ناامیدی، او را از پا درمیآورد. این مسئله از گرفتاریهای مردم است که باعث شدهاست بهداشت روان انسان، به مخاطره بیافتد.
انسان متوکل، هرگز از دنیا اندوهگین نمیشود. حضرت علی(ع) میفرمایند: «من توکل لم یهتم»؛ هر کس به خدا توکل کند، غمگین نمیشود (تمیمی آمدی، ۱۳۷۲).
خداوند در قرآن میفرماید: «ولا تیأسوا من روح الله إنّه لا ییأس من روح الله إلا القوم الکافرون» (یوسف، ۸۷)؛ از رحمت الهی هیچگاه مأیوس نشوید، چرا که جز کافران از رحمتش مأیوس نمیشوند.
در این آیه، خداوند، ناامیدی را ممنوع و کاری کفرآمیز تلقی کردهاست. یأس از رحمت الهی از گناهان کبیره به شمار میآید؛ یعنی قرآن میخواهد که مسلمانان به رحمت الهی امیدوار باشند و در دام افسردگی و یأس نیافتند. آری، مسلمانان جهان، بنبست مشکلات را نمیبینند و در سختترین حالات، نور امیدی در میان حوادث میبینند و در دل، بر خدا تکیه میکنند و به ساحت او امید دارند؛ از این رو، با آرامش زندگی میکنند و مشکلات را بهتر تحمل میکنند (رضایی، سیدفاطمی و حسینی، ۱۳۸۹).
ناکامی بر اساس تمام نظریات روانشناسی، فرد را در ورطه ابتلا به بیماری روانی قرار میدهد. زیرا اولاً فرد، ناامید از ارضای نیازهایش میشود و ثانیاًً ناامیدی، منجر به تنش و تعارض میگردد. اما شخصیت مسلمان متوکل، اساساً گرفتار ناکامی نمیشود، زیرا هم دیگران را از حساب خارج میسازد و هم ارضای نیازهایش را به تقدیر الهی محول میکند (بستانی، ۱۳۸۸).
بنابرین، کسی که دارای روح توکل باشد، هرگز یأس و ناامیدی را به خود راه نمیدهد. در برابر مشکلات احساس ضعف و زبونی نمیکند. در برابر حوادث سخت، مقاوم است و همین فرهنگ و عقیده، چنان قدرت روحی و روانی به او میدهد که میتواند بر مشکلات پیروز شود و از سوی دیگر، امدادهای غیبی که به متوکلان نوید داده شده به یاری او میآید و او را از شکست و ناتوانی، رهایی میبخشد.
د- خودشناسی در رویکرد هستیشناسی اسلامی
انسان، موجودی پیچیده با ابعاد مختلف جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی/مذهبی است که نیاز دارد خود را کشف کند. خودآگاهی، مهارتی است که به فرد کمک میکند تا بتواند خود را کشف کند، بفهمد و دریابد. منظور از خودآگاهی، توانایی توجه به خود و ویژگیهای مختلف شخص است که با بهره گرفتن از این مهارت، فرد به صورت یک مشاهدهگر، خود را مورد بررسی قرار میدهد و اطلاعات شخصی خود را پردازش میکند.
خودآگاهی، نقش مهم و تعیینکنندهای در زندگی هر انسانی دارد؛ زیرا هرچقدر انسان بیشتر خود را بشناسد و با ابعاد مختلف شخصیت خود آشنا شود، بهتر میتواند از زندگی خود بهره ببرد و زندگی را در مسیر واقعی خود قرار دهد.
از سوی دیگر، خودآگاهی به انسان کمک میکند تا با اطمینان بیشتری سعی در رسیدن به اهداف خود داشته باشد. اهدافی که واقعی، عمیق و اساسی و پایدار است (سیفی، اعتمادی و شفیعآبادی، ۱۳۹۱).
در روایات اسلامی خودشناسی مقدمه خداشناسی و نافعترین شناختها معرفی شده است.
خداشناسی دارای دو مرحله است، نظری و عملی. معرفت نفس علاوه بر اینکه مقدمه و راه خداشناسی نظری است، طریق وصول به حق تعالی و خداشناسی عملی نیز میباشد (سلیمانی امیری، ۱۳۸۲).
قرآن مجید با صراحت مىگوید: «ما آیات آفاقى و انفسى (عجائب آفرینش خداوند در جهان بزرگ و در درون وجود انسان) را به آن ها نشان مىدهیم تا آشکار گردد که او حق است.» (سنریهم آیاتنا فىالآفاق و فى انفسهم حتى یتبین لهم انه الحق) (فصلت، ۵۳).
در جاى دیگر مىفرماید: در درون وجود شما آیات خدا است، آیا نمىبینید؟ (و فى انفسکم افلا تبصرون) (ذاریات، ۲۱).
نیاز ذاتی انسان به خداوند، عامل شناخت و گرایش به او است.
در تفسیر المیزان گفته میشود: «انسان هر قدر متکبر باشد، و فراهم بودن اسباب زندگى او را به غرور وا دارد، نمىتواند این حقیقت را انکار کند که مالک وجود خویش نیست، و استقلالى در تدبیر خویشتن ندارد، چه اینکه اگر مالک خویشتن بود، خود را از مرگ و سایر آلام و مصائب زندگى باز مىداشت، و اگر مستقل به تدبیر خویش بود، هرگز نیاز به خضوع در مقابل
-
- .Davison & Neil ↑
-
- .Berry ↑
-
- . Diagnostic & Statistical Manual of Mental Disorder(DSM). ↑
-
- . Kaplan &Sadock. ↑
-
- . McCullough, Larson,Hoyt, Koeing&Thoresen. ↑
-
- . Hawton ↑
-
- . Free ↑
-
- . Van Wagner ↑
-
- . Rogers & Skidmore ↑
-
- . Ekstein & Kern ↑
-
- . Fisher ↑
-
- . Sorajjakool, Aja, Chilson, Ramirez, Earll ↑
-
- . Walpole, McMillan, House, Cottrell, & Mir. ↑
-
- . Sadock & Sadock ↑
-
- . Miklowitz, Axelson, Birmaher, Goerge, Taylor, Scheneck & Brent ↑
-
- . Peach ↑
-
- . Pidemont ↑
-
- . Hick ↑
-
- . Metz ↑
-
- . Robert ↑
-
- . Millspauph ↑
-
- . Delgado, Hui, Parsons, Govan & Torney ↑
-
- . Amondsen ↑
-
- . Dew, Daniel, Goldston, McCall & Koenig ↑
-
- . Koenig ↑
-
- . Pidemont ↑
-
- . sadness ↑
-
- . pessimism ↑
-
- . sense of failure ↑
-
- . dissatisfaction ↑
-
- . guilt ↑
-
- . punishment ↑
-
- . self-dislike ↑
-
- . self-accusations ↑
-
- . suicidal ideas ↑
-
- . crying ↑
-
- . irritability ↑