در جهان غرب با تضعیف زندگی زناشویی ، فرایند شکل گیری روابط ابزاری در زندگی ، در حال گسترش است . این فرایند از جمله عوامل توضیح دهنده ی افزایش طلاق در چند دهه ی گذشته در سایر کشورهاست . نتایج مطالعات کشورهای دیگر نشان میدهد که متناسب با بزرگ تر شدن اندازه ی حجم شهر ، رویه های کمتر سنتی و مرسوم ظهور کردهاست . این رویه های جدید که ویژگی زندگی شهرنشینی است ، با آهنگ افزایش میزان طلاق هماهنگ است . این رویه های جدید بیان گر جایگزین های ازدواج های مرسوم است . این جایگزین ها قابلیت انعطاف بیشتری با زندگی دائماً در حال تغییر شهرنشینی دارند (عیسی زاده،بلالی،قدسی،۱۳۹۰).
در شهر به عنوان تجلی گاه روابط جامعه ، خانواده ی گسترده به نوع محدود ، گرایش پیدا میکند ، که این گرایش ، خود سبب افزایش طلاق میگردد .
در روابط اجتماعی در هنگام بروز اختلاف ، خانواده های زن و مرد میتوانند سبب جلوگیری از وقوع این حادثه گردند . به این صورت که بزرگان و افرادی که در تصمیمات زن و شوهر مؤثر هستند میتوانند در این خصوص نقش بازدارندگی داشته باشند . در حالی که با تبدیل خانواده ی گسترده به خانواده ی محدود ، روابط زناشویی نمی تواند از حمایت های لازم برخوردار شده و این خود از اسباب افزایش طلاق میباشد.
هم چنین کاهش وظایف زن و شوهر در مورد فرزندان و کم هزینه و راحت شدن طلاق نیز از پیامدهای شهر نشینی میباشد . بدین صورت که زن و شوهر وقتی در مورد نگهداری فرزندان و وابستگی آن ها به خودشان دغدغه ای نداشته باشند ، با خیال آسوده تری به سمت طلاق گرایش پیدا میکنند .
زمینه قومی
«زمینه ی قومی – فرهنگی زوجین در پیوند با سایر عوامل از دیگر عوامل مؤثر بر طلاق است و به شدت بر پایداری ازدواج تأثیر میگذارد . به طور مثال ، در نواحی روستایی ، درون همسری قومی اثر مثبتی بر پایداری ازدواج دارد. به همین دلیل ازدواج های درون همسری قومی به صورتی امن، در شبکه روابط اجتماعی و تجویزهای هنجاری تنیده شده اند و ازین جهت کمتر در معرض از هم گسیختگی اند» (ادگوک، ۲۰۱۰ ،بنقل از عیسی زاده،بلالی،قدسی،۱۳۹۰ ).
سن ازدواج
شواهد نشان میدهند در سنین بالاتر ازدواج ، یکی از معرف های استقلال زن در نظر گرفته می شود . یافته ها نشان میدهند که سن ، در موقع ازدواج ، اغلب رابطه ای مثبت با پایداری ازدواج دارد . با این وصف می توان گفت ازدواج در سنین پایین امکان طلاق را افزایش میدهد . نتایج مطالعات نشان میدهد افرادی که در سنین پایین ازدواج میکنند ، میزان طلاق بیشتری نسبت به افرادی که در سنین پایین ازدواج نمی کنند دارند (Poortman.A.R & Klamijn ، ۲۰۰۲).
این رابطه را چند عامل توضیح میدهند :
اول- فرصت انتخاب کمتر : افرادی که در سنین پایین ازدواج میکنند ، از فرصت های کمتری برای انتخاب زوج مناسب برخوردار میشوند . فضاها و روابط متعدد اجتماعی که با افزایش سن به عنوان دامنه ی فرصت انتخاب مطرح میباشد ، با کاهش سن ازدواج شدیداًً کاهش مییابد .
دوم- منابع اقتصادی و اجتماعی : سن ازدواج با منابع اقتصادی و اجتماعی افراد رابطه ی مستقیم دارد . با کاهش سن ازدواج این منابع هم کاهش مییابد . به عبارت دیگر منابع اقتصادی و اجتماعی که به عنوان عاملی تأثیر گذار بر استحکام و دوام ازدواج میباشند ، هنگامی که افراد در سنین پایین ازدواج میکنند ، یا فاقد این منابع هستند یا کمبودی در این منابع دارند ، سن ، به واسطه ی این فقدان و یا کمبود منابع اقتصادی و اجتماعی میتواند با طلاق در ارتباط قرار گیرد .
سوم- تجربه ی اجتماعی : افرادی که در سنین پایین ازدواج میکنند ، در برخورد با مشکلات و مسائل زندگی زناشویی تجربه اجتماعی کمی دارند یا فاقد آن هستند . فقدان یا کمبود تجربه اجتماعی در برخورد با مسائل و مشکلات زندگی زناشویی ، طلاق را به عنوان راه حل سریع و مناسب در برابر افراد کم سن و سال قرار میدهد . در ارتباط با سن ازدواج و وقوع طلاق می توان این گزاره را مطرح کرد : « ازدواج در سنین پایین به واسطه دامنه فرصت کمتر ، کمبود یا فقدان منابع اقتصادی و اجتماعی یا کمبود تجربه اجتماعی ، احتمال وقوع طلاق را افزایش میدهد» (همان).
اشتغال زنان
افزایش مشارکت زنان در نیروی کار ، اغلب عامل افزایش طلاق در نظر گرفته می شود . اگرچه نتایج مربوط به این موضوع پیچیده اند ، اما نتایج مطالعات متعددی حاکی از آن است که زنانی که کار میکنند یا ساعات زیادی از وقتشان را صرف کار میکنند ، ریسک بالاتری از طلاق را نشان میدهند. پورتمن در بررسی کار و طلاق زنان نشان میدهد ؛ زنانی که شاغل هستند و دارای شغل تمام وقت میباشند ، نسبت به زنانی که شاغل نیستند یا دارای شغل پاره وقت هستند ، میزان طلاق بیشتری دارند . شاغل نبودن یا دارای کار پاره وقت بودن احتمال طلاق را در زنان کمتر و شاغل بودن و دارای کار تمام وقت بودن ، احتمال طلاق را در زنان بیشتر میکند (پورتمن،۲۰۰۵).
پورتمن و کالمیجن در مطالعه پیرامون ماهیت جنسیتی طلاق و تعیین کننده های آن نشان میدهند که ساعات کار زنان با احتمال طلاق آن ها ارتباط مثبت و معنی دار دارد . هر چه ساعات کار بیرون از خانه بیشتر باشد ، احتمال طلاق برای زنان بیشتر می شود . کار زنان و افزایش کمی آن ، ضمن استقلال اقتصادی ، هزینه طلاق را برای آن ها کم میکند . همچنین زوج هایی که دارای فرزند و به خصوص فرزند خردسال هستند ، احتمال طلاق کمتری دارند.
استقلال اقتصادی ، در مورد ارتباط بین کار زنان و طلاق ، آن است که : اشتغال همسر باعث می شود کارایی اهداف ازدواج کاهش یابد.استقلال اقتصادی دیگر آن است که اشتغال همسر، استقلال مالی را افزایش داده و طلاق را آسانتر می کند؛ اما یک استدلال جامعه شناختی این رابطه آن است که اشتغال همسر ممکن است نقطه مقابل انتظارات نقش سنتی باشد ، که زن را به عنوان یک خانه دار در نظر میگیرد ، لذا کار زن میتواند به تضاد و رقابت نقش منجر شده یا تهدیدی برای نقش شوهر به عنوان تأمین کننده مالی اصلی خانواده باشد. اشتغال همچنین منجر به اعتماد به نفس زیادتر زن شده و استقلال اجتماعی – روانشناختی وی را افزایش میدهد و این امر امکان طلاق را آسان تر میکند (پورتمن و کالمیجن، ۲۰۰۲).
استقلال اقتصادی زن
در دیدگاه اقتصادی «بکر» خانواده به عنوان نوعی خاص از مؤسسات تولیدی در نظر گرفته می شود. بر اساس این نظریه ، ازدواج بر این اساس شکل میگیرد که اگر زن و مرد به جای زندگی جدا از هم با یکدیگر زندگی کنند ، میتوانند در بهره گیری از منابع خود کارآمدتر عمل کنند. وی در نظریه اقتصاد خرد ازدواج ، استقلال اقتصادی زنان را از عوامل مهم طلاق در نظر میگیرد .