مو ضوع
وینی کات اصطلاحات و مفاهیمی مانند موضوع را از ملانی کلاین اقتباس کرد اما مایل بود تعبیر و معنای خود را به آن ها ببخشد .او اصطلاح موضوع ادراک شده به شیوه ذهنی[۱۰۵] را به کار برد که مشابه مفهوم موضوع درونی کلاین بود. در مقابل این مفهوم، موضوع ادراک شده به شیوه عینی قرار دارد که موضوع بیرونی یا همان شخص واقعی است.
به اعتقاد وینی کات، نوزاد در جریان رشد از رابطه با موضوعی ذهنی تدریجاٌ به توانایی برقراری رابطه با موضوع های ادراک شده به شیوه عینی میرسد. مادری رضایت بخش و به ویژه حما یتگر اجاره میدهد کودک از حالت وحدت و آمیختگی با مادر به سوی نوعی وضعیت مستقل و قادر به برقراری روابط موضوعی، پیش رود. مقصود وینی کات از برقراری روابط موضوعی، ارتباط با موضوعهای خارجی است که وجودی مستقل-یعنی وجودی بیرون از حیطه کاملاٌ تحت اختیار ذهنیت و خیال پردازی فرد دارند. در جریان رسش، به تدریج این ظرفیت در فرد به وجود میآید که روابطی راستین با موضوع ها برقرار کند، تماسی زنده با واقعیت بیابد، خود را واقعی و زنده حس کند و جهان را حقیقی ببیند.(وینی کات، ۱۹۶۵،۱۹۶۳)
کنترل واقعیت با قدرتی مطلق، حاکی از خیال پردازی در باب واقعیت است و این خود نوعی کوشش برای مواجهه با واقعیت درونی یا فرار از آن به واقعیت بیرونی است. تا از واقعیت درونی اش خلاصی یابد .وینی کات در این مورد مثال هایی چندی ارائه داده است. ممکن است یک کودک خیال پردازی های سادیستیک ناهشیاری نسبت به والدین درونی اش داشته باشد و در همان حال با والدین بیرونی اش رفتاری حمایت گرانه داشته باشد.ماجراجویی برون گرایانه ی یک فرد ممکن است نقابی برای فرار او از افسردگی درونی پنهان و زیرینش، و احترام بیرونی فرامانی که حکمرانان دریافت میکنند، چه بسا بدین سبب باشد که بسیاری از مردم در واقعیت درونی، پدر درونی شده را کشته و مثله کردهاند و همین پدر درونی شده است که در قالب مردی واقعی و شایسته ی احترام خدمتگزاری همگان ، شخصیتی بیرونی یافته است(، سنت کلر، ۱۹۴۰؛ ترجمه طهماسب ، علی آقایی،۱۳۸۶)
موضوع گذاری
یکی از قابل توجه ترین خدمات وینی کات به نظریه روابط موضوعی ، معرفی مفهوم موضوع گذاری [۱۰۶]است. نوعی فضای تجربه که واسطه ای است میان موضوع های ذهنی و روابط موضوعی حقیقی. موضوع گذاری نه موضوع درونی و ذهنی است و نه موضوعی کاملا ٌبیرونی؛ این موضوع نخستین مایملکی است که به منزله ی جز-من تجربه می شود. از موضوع گذاری متعارف می توان به پتوی نرم – فوراٌ پتوی امن یکی از شخصیت های کارتون :بادام زمینی ها[۱۰۷] “به نام لینوس به ذهن میآید. غان و غون وادا و اطوار و یا بخشی از بدن کودک که هنوز از سوی او متعلق به واقعیت بیرونی دانسته نشده نیز تحت مقوله ی پدیدههای گذاری جای می گیرند و به عنوان نوعی مایه ی آرامش هنگام خواب رفتن یا سپری در برابر اضطراب و تنهایی، ارزشی حیاتی مییابد(سنت کلر،۱۹۴۰)).
وینی کات تأکید میکند که در طول این دوره ضروری است کودک “توهم زدایی تدریجی[۱۰۸]” شود مادر دوباره بهتدریج به زندگی شخصی خود و علاقه های پیشین خود علاقه نشان میدهد و در این هنگام کودک باید واقعیت محدودیت های خودش برای کنترل مادر را تجربه کند. افزون بر این کودکان گرایش تحولی طبیعی دیگری نیز دارند. این حرکت گرایش به سوی جدایی-تفرد است.مهمترین فرایند جدایی-تفرد،وجود ابژه انتقالی است.ابژه انتقالی چیزی مثل یک پتوی گرم ونرم یا اسباب بازی مورد علاقه و نرم است و میتواند بو یا نشانی از مادر را با خود داشته باشد او نه موضوع است و نه خود، اما نوزاد طوری در نظرش میگیرد و طوری با آن رفتار میکند انگار که هم مادر است و هم خود را در خود دارد مهم اینجا است که والد و کودک هر دو در اینکه روابط موضوعی انتقالی،موجودی تماماٌ تحت کنترل کودک است توافق نظر دارند(حسینی،۱۳۹۰)
فرایند های رشد و مراقبت های مادرانه
در نوشته های وینی کات مضمون غالب، نقش محیط در رشد کودک است و او رشد را بر حسب رابطه ی کودک با محیط- یعنی با والد، که نزد وینی کات همواره به معنای مادر است تعریف میکند .وقتی وینی کات به نحو شگفت انگیزی ادعا میکند« چیزی به عنوان کودک وجود ندارد»، مقصودش آن بود که در کنار هر نوزاد مادری مراقبت گر می توان یافت و بدون مراقبت مادرانه، نوزادی وجود ندارد. رشد کودک خرد سال با مراقبت مادر پیوندی نا گسستنی دارد: “نوزاد و مراقبت مادر با هم یک واحد را تشکیل میدهند”. بدین شکل وینی کات در رشد عاطفی به منزله ی نوعی تکامل بین شخصی از وابستگی به استقلال، و نه پیشرفتی در زندگی غریزی فرد، تأکید داشت. وینی کات در جایی نوشت “توصیف نخستین مراحل زندگی کودکان هیچ ارزشی ندارد مگر در پیوند با عملکرد مادر”. کودکی که در فضای مادری رضایت بخش رشد کند، از یک وضعیت نامنجسم اولیه به سوی وحدتی ساختار یافته توام با ظرفیت ایجاد روابط موضوعی و “همزیستی [۱۰۹]“-یعنی ایجاد رابطه با موضوع های بیرونی و کلی –پیش می رود. نوزاد از وابستگی مطلق به وابستگی نسبی و از آن به استقلال سیر میکند و این سه نوع وابستگی تقریباٌ با سه مرحله ی متداخل مراقبت مادرانه، همبسته اند. سه مرحله ی مراقبت عبارت اند از “نگهداری[۱۱۰]“،”همزیستی مادر و نوزاد”و”همزیستی مادر، نوزاد و پدر”.( وینی کات،۱۹۶۵،۱۹۶۰)
فرایند رسش
فرایند رسش، یا مراحل رشد، با نوع موفقیت مادرانه ساختاری در هم تنیده دارند و عبارت اند از گرایش هایی ارثی در کودک برای رشد مستمر این فرایند ها عبارت اند از انسجام ،تشخص[۱۱۱]،و ارتباط یابی موضوعی.[۱۱۲] ، انسجام [۱۱۳]به سازمان یابی روز افزون فرد و بدل شدن به یک واحد اشاره دارد ،زیرا شخصیت در آغاز فاقد وحدت است. تشخص به شیوه استقرار روان فرد در بدن او ارجاع دارد. ارتباط یابی موضوعی نزد وینی کات، به برخورداری از احساس واقعی بودن و ارتباط داشتن با افراد و موضوع ها ی واقعی در محیط اشاره دارد( سنت کلر ،۱۹۴۰)
انواع مراقبت مادرانه
فرایند های رسش کودک را مراقبت والدین تسهیل میکند. محیط در قالب مراقبت والدین، نگهداری ، نوازش[۱۱۴] ، و ارائه موضوع [۱۱۵] را برای کودک فراهم می آورد. طی دوره نگهداری، نوزاد آمیخته با مادر است و هنوز این توانایی را کسب نکرده است که موضوع ها را به مثابه اموری بیرون از خود ادراک کند. به تدریج ، نوزاد از حالت نا منسجم به نوعی انسجام ساخت یافته تحول مییابد. نوزاد به یک من و یک جز- من مییابد، ظرفیت روابط موضوعی در او بسط بیشتری پیدا میکند، ]یعنی[ رابطه با موضوع های ادراک شده، به شیوه ی ذهنی به رابطه با موضوع های ادراک شده به شیوه ی عینی بدل می شود. این تحول با پشت سر گذاشتن آمیختگی با مادر و جدا شدن از افراد، یا ارتباط برقرار کردن با او به مثابه موضوعی مجزا یا جز- من پیوند نزدیکی دارد. تحقق موفقیت آمیز این امر، نوزاد را از وهله ی نگهداری به وهله ی همزیستی می رساند. همزیستی وهله ای از رشد است که در آن کودک در مقام یک فرد به برقراری ارتباط با مادر در مقام یک موضوع بیرونی واقعی و متمایز از خود کودک می پردازد (وینی کات،۱۹۶۵،۱۹۶۰).
پیوند فزایند های رسش با مراقبت مادرانه
فرایند های رسش نوزاد با نوع و کیفیت تسهیلات [۱۱۶]مادرانه ارتباط نزدیکی دارد .بر این اساس، پیوند نزدیکی میان انسجام و نگهداری ، تشخص و نوازش، و برقراری رابطه ی موضوعی و ارائه موضوع وجود دارد.
انسجام و نگهداری