گر حلقه ای ز زلفت باد صبا گشاید بس عقده ها تواند از کار ما گشاید
(همان: ۱۶۶)
عقده گشایی: گشودن گره، حل مشکل، مشکل گشایی. (معین، ۱۳۶۴: ذیل واژه ) شاعر با به کار بردن آرایه ی تشخیص باد صبا را انسان فرض کرده و می گوید: در صورتی که باد صبا بتواند یک مشکل معشوق را حل کند، قادر خواهد بود مشکلات زیادی از ما را حل کند.
تا کی گره به زلفت روی گره بیفتد بگذار حلقه حلقه باد صبا گشاید
(ریاضی یزدی،۱۶۶:۱۳۷۵)
مصرع اول کنایه از مشکلات فراوان و مصرع دوم تشخیص و کنایه از حل مشکل هست.
بباد رفته مگر حلقه حلقه طرَه ی دوست که باد مشک فشان است و خاک مشک آمیز
(همان:۱۶۸)
شاعر خوشبویی باد و خاک را از برکت زلف یار می داند. حلقه حلقه طره منظور زلف هایی که به حلقه تشبیه شده است.
ما و مجنون زیر صدها حلقه زنجیر جنون مو به مو با حلقه زلف تو کاری داشتیم
(همان:۱۷۳)
زنجیر جنون اضافه ی تشبیهی است. جنون یا عاشقی به جهت گرفتاری به زنجیر تشبیه شده است.حلقه ی زلف: اضافه ی تشبیهی است. زلف به حلقه تشبیه شده است که عاشق را اسیر خود می کند.
وز حلقه ی زلف او، فتادم تا بر قدمش نثار گشتم
(همان: ۲۶۷)
شاعر می گوید: از بس گرفتار زلف معشوق شدم از پا افتادم و بدین وسیله صداقت خود را ثابت کردم.
زنجیر دسته دسته دل دردمند ماست آن حلقه حلقه زلف که بر دوش می کنی
(همان: ۱۸۲)
در مصرع اول با بکار بردن تشبیه بلیغ دل دردمند را به زنجیر دسته دسته مانند شده است. تشبیهی که در آن نه وجه شبه ذکر شود ونه ادات تشبیه، تشبیه بلیغ نام دارد.(شمیسا،۷۲:۱۳۹۳)
به دستی جام و دستی حلقه ی زلف همه شب پای خم شب زنده داری
(همان:۲۸۰)
حلقه ی زلف، اضافه ی تشبیهی است. خم منظور شراب است.
اگر زلف نگاری رفت بر باد فدای حلقه ی دود نگاری
(ریاضی یزدی، ۲۸۰:۱۳۷۵)
نگاری استعاره از معشوق و حلقه ی دود نگاری استعاره از زلف معشوق است. حلقه دود استعاره اززلف معشوق است که به جهت سیاهی و پیچ و تاب به حلقه های دود مانند شده است.
به هم زن حلقه های زلف و بفکن دل و هر لانه ی دل را به کویی
(همان: ۲۹۶)
لانه ی دل اضافه ی تشبیهی است. دل به جهت سکنی گرفتن در انسان به لانه مانند شده است. شاعر معتقد است: اگر یار زلف خود را به نمایش بگذارد، همه را در به در و گرفتار می کند.
ای کاش ترا کشیده بودم با حلقه ی زلف خود به زنجیر
(همان:۳۰۲)
به زنجیر کشیدن کنایه از اسیر و در بند کردن است. شاعر معتقد است که زیبایی زلف عاشق نیز باعث گرفتار و اسیرشدن معشوق می شود.
پر گشت فضای چمن از عطر گل سرخ تا باد صبا حلقه ای از زلف تو واکرد
(همان:۱۵۸)
گل سرخ موصوف و صفت است. باد صبا با به کار بردن آرایه ی تشخیص، انسان فرض شده است.
دل مجنون ریاضی سر آزادی داشت حلقه ی زلف گره گیر تو زنجیرم کرد
(همان: ۱۵۹)
زلف گره گیر موصوف و صفت است. زنجیر کردن کنایه از اسیر کردن است.
هم کار بسته وا شد و هم حلقه های زلف آخر دعای خسته دلان مستجاب شد
(همان: ۱۶۰)
کار بسته وا شدن کنایه از حل شدن مشکلات است. خسته دلان استعاره از آدم های عاشق است. منظور از مستجاب شدن دعا قبول شدن آن است.
چه زلفی حلقه حلقه پیچ در پیچ چه بادی، هرزه گردی، هرزه پویی
(ریاضی یزدی، ۲۹۵:۱۳۷۵)
شاعر با بکار بردن آرایه ی تنسیق الصفات در مصرع اول برای زلف دو صفت پشت سرهم و در مصرع دوم هم برای باد، دو صفت پشت سر هم آورده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
زنجیر، سلسله؛ وجه شبه: پیچ و تاب و پیچیدگی
در میان آلات و ادوات جنگی زلف به کمند، قلاب، چوگان، زره، رسن، زنجیر، سلسله، دام، کمان و حلقه تشبیه شده است.
درد سرها که من از دل دارم همه زیر سر آن سلسله مو ست
(همان: ۲۹۷)
سلسله مو: کنایه از معشوق است. شاعر معتقد است که گرفتاریش مربوط به دل می شود.
مد روز است که کوتاه کند سر آن زلف که زنجیر بلاست