الف- عوامل بیرونی
- عدم وجود تشابه فرهنگی
وی معتقد است وقتی که زن و شوهر از دو فرهنگ متفاوت باشند و قبل از ازدواج نسبت به ویژگی های فرهنگی خود اطلاعی نداشته و یا از درک عمیق این تفاوت عاجز باشند در شروع زندگی مشترک اولین متغییر تعارض آمیز، عامل تفاوت فرهنگی خواهد بود زیرا هر یک درصدد قالب نمودن ویژگی های فرهنگی خود بر جو خانواده میباشند که همین موضوع موجب جنگ و نزاع بین آن ها را فراهم نموده و در نتیجه عدم تحمل یکدیگر و فروپاشی خانواده را موجب میگردد.
- عدم شناخت حقوق یکدیگر
بسیاری از زنان و مردان در شروع زندگی نسبت به حقوق یکدیگر آگاهی چندانی نداشته و همین موضوع موجب میگردد که ناخودآگاه حقوق یکدیگر را در فرایند زندگی نادیده بگیرند نادیده گرفتن حقوق همدیگر، موجب احساس شکست و سرخوردگی را در زندگی مشتکر برای زوجین فراهم میکند و به تبع زمینه بحث و مشاجره را به وجود می آورد احساس زن و مرد در زندگی نسبت به یکدیگر از روی عشق و علاقه نیست و با کوچکترین مشکل باید منتظر فروپاشی زندگی مشترک بود.
- روابط جنسی
روابط جنسی یکی از مهمترین مسائل زندگی مشترک است که خانواده ها باید بیشتر به آن توجه نمایند متاسفانه در شروع زندگی مشترک، شاهد غرور در روابط جنسی در بین زوج های جوان هستیم و بدو ناطلاع از اهمیت این غریزه موجبات نارضایتی جنسی را برای خود فراهم میکنند به واقع روابط جنسی یک منبع پر انرژی و مهم جهت حل تعارضات زندگی زناشویی و یا حل تعارضات زندگی زناشویی میباشد ، که نیاز است زوج های جوان به آن توجه خاصی داشته باشد.
رضایت جنسی موجب تداوم بیشتر خانواده و نارضایتی جنسی موجب تعارضات زناشویی و فروپاشی خانواده میگردد.
ب- عوامل درونی
- عومل شناختی
گاهی وقت ها واژه ها، حرکات ، نگاه ها ، معانی واقعی خود را از دست میدهند و با معانی جدید ذهن تبادر میگردند هر چه بیشتر از زندگی مشترک می گذرد بر مفاهیم نمادین موجود بین آن ها افزوده می شود به طور یکه سالهای اول ازدواج هر یک چند حرکت ساده همسر خود را میتواند تفسیر کنند ولی با شنخت بیشتر حرکات بیشتری را تجزیه و تحلیل میکنند این نمادها و افکار زمانی که باعث مسموم کردن زندگی مشتکر شود تعارضات زندگی زناشویی را فراهم خواهد نمود بطورمثال زوج ها به جای برقراری ارتباط کلایم جهت رفع مشکل، فقط از طریق فکر خوانی و تعمیم ذهنی سعی در حل مشکل دارند که این خود میتواند موجب تضاد و تعارض بیشتر شود یکی از عوامل مهم در تعارضات زناشویی انواع مشکلات نشاختی است که طرفین بعلت تشخیص اشتباه و غلط به نتیجه گیری غیر منطقی رسیده و آن ها را به اجراء گذرانده و در نهایت موجب بروز تعارضات بیشتری میشوند.
- عوامل عاطفی
عدم توجه به مسایل عاطفی در زندگی زناشویی، بخصوص برای نزان یکی ازم نابع مهم بروز تعارضات زندگی مشترک است . زنان بعلت ویژگی ها ی زنانگی خود نیاز به عشق ورزی ،محبت و توجه بیشتر دارند و در صورتی که موارد مذکور در زندگی کم رنگ و یا از بین برود آن ها به کوچکترین مشکلات زندگی واکنش منفی نشان داده و موجبات نزاع و مشاجره را به وجود می آورند
مشاجره عاملی برای بروز تعارضات زندگی زناشویی
به جای خود مطلب اغلب طرز گفتار ماست که تولید رنجش میکند غالباً وقت مرد احساس میکند که به مبارزه طلبیده می شود خود را محقق میداند و در این شرایط مهر و محبت صحنه منتفی می شود
مرد نه می داند که تا چه اندازه علاقه خود را ا زدست داده و نه میداند این روش تا چه اندازه همسرش را رنج میدهد در این زمان یک اخلتاف عقیده ساده حمله به زن تلقی می شود و یک در خواست و توقع پیش پا تفاده به امر و نهی مبدل میگردد ( گری[۸۵]، ۲۰۰۵).
در این شرایط کاملا طبیعی است که زن حتی در صورت تأیید مضمون سخن همسرش در برابر او مقاومت به خرج دهد وقتی مرد بی ملاحظه توضیح میدهد که چرا زنش نباید ناراحت باشد ندانسته و ناخواسته او را رنج میدهد اشکال بر سر موضوع محتوای صحبت نیست بلکه طرز بیان غیر دوستانه و عاری از محبت اوست که زنش را ناراحت میکند و چون واکنش همسرش را درک نمی کند به جای تجدید نظر در طرز صحبت خود به توضحی معانی و مضمون گفته خود می پردازد ( گری، ۲۰۰۵).
مرد نمی داند که مشاجره ای پایه ریزی میکند به گمانش این زن اوست که بحث میکند و به همین دلیل از نقطه نظر خود دفاع میکند و این در حالی است که زن او نیز به دلیل توضیحات تند و جهت دار مرد از او رنجش به دل گرفته است.( گری، ۲۰۰۵).
وقتی مرد احساسات جریحه دار شده همسرش را در نظر نمی گیرد در مقام انتقاد از روحیه زنش حرف می زند و در نتیجه بر میازن رنجش او می افزاید درک رنجش همسر برای او دشوار است زیرا مرد در برابر نقطه نظرات غیر دوستانه و لحن و طرز صحبت همسرش هبه اندازه آسیب پذیر نیست ( برادشاو، ۱۹۹۴).
به همین شکل زنها هم نمی دانند که تا چه اندازه همسر خود را آزار میدهند بر خلاف مرد وقتی زن احساس کند که به مبارزه طلبیده می شود لحن و طرز صحبتش به طور فزاینده نشانه های بی اعتمادی و بی اعتنایی را به نمایش میگذارد ( برادشاو[۸۶]، ۱۹۹۴).
بی اعتنایی زن، بخصوص اگر درگیری احساسی و عاطفی درمیان باشد مرد را بیشتر رنج میدهد زنها با مطرح کردن احساسات منفی خود نسبت به رفتار همسرشان مشاجره را پایه ریزی میکنند چون وضع از آنچه هست خراب تر می شود ، تصویه های ناخواسته و راهنمایی های بی جهت ارائه میدهند ( مادنس، ۱۹۸۱).
وقتی زن فراموش میکند احساسات منفی خود را با پیام اعتماد و اطمینان و پذیرش و پذیرش ارائه دهد مرد نیز واکنش منفی به نمایش می گذادر و با این طرز برخورد زنش را گیج میکند بار دیگر زن نمی داند که بی اعتمادی او نسبت به شوهرش تا چه اندازه او را رنج میدهد برای اجتناب از مشاجره باید بخاطر داشت که همسر ما نه به آنچه می گوییم بلکه به طرز ادای مطلب بما اعتراض دارد هر مشاجره به دو نفر احتیاج دارد اما تنها یک نفر از آن ها کافیست که به مشاجره پایان دهد توصیه من به شما این است که مسئولیت درک این مطلب را که درجه زمانی اختلاف نظر به مشاجره تبدیل می شود بپذیرد ( مادنس، ۱۹۸۱).
در بررسی که فلاجدار (۱۳۸۲) انجام داد نشان داد که تاثیراتی که پدر و مادر ، خواهران و برادران بر روی خلق خوی کودکان دارند از سایر عوامل مهمتر میباشند گاردنر[۸۷] (۲۰۰۰) در یافت که تفاوت بین فرزندان طبیعی و فرزندان دشوار در روابط نامطلوب آن ها با مادرانشان نهفته است . به عنوان مثال فقدان گرمی مادر در غین حال که میتواند یکی از علائم افسردگی مادر باشد رابطه نزدیکی با مشکلات فرزندان دارد ( کلانتری ، ۱۳۸۲).
۲-۲ مشکلات رفتاری